• وبلاگ : Labraka
  • يادداشت : شرمندتم حسين جان..
  • نظرات : 4 خصوصي ، 2 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    ????

    براي دلم ......


    مارتين لوتر کينگ مؤسس کليساي ارتدوکس
    و مبارز بزرگ امريکايي در کتاب خاطراتش مي نويسد :
    روزي در بدترين حالت روحي بودم
    فشارها و سختي ها جانم را به تنگ آورده بود
    سر در گم و درمانده بودم
    مستاصل و نگران ....
    همراه با حالتي غريب که مانند روح بيجان و بي توان ادامه ميدادم
    همسرم مرا ديد
    نگريست و از من دور شد
    چند دقيقه بعد با لباس سر تا پا سياه روي سکوي خانه ام نشست
    دعا خواند و سوگواري کرد
    با تعجب پرسيدم:چرا سياه پوشيد ه اي؟
    چرا سوگ ميگويي؟
    همسرم گفت:مگر نمي داني او مرده است!
    گفتم چه کسي ؟
    همسرم گفت:خدا، خدا مرده است!!!
    با تعجب پرسيدم مگر خدا هم مي ميرد؟
    اين چه حرفي است که مي زني؟
    همسرم گفت رفتار امروزت بمن گفت که خدا مرد !
    و من چقدر غصه دارم
    حيف از آرزوهايم ....
    اگر خدا نمرده پس تو چرا اينقدر غمگين و ناراحتي؟!!
    او در ادامه مي نويسد:
    در آن لحظه بود که گريستم، به زانو در آمدم
    راست ميگفت
    گويا خداي درون دلم مرده بود ...
    و براي نااميديم از خداوند طلب بخشش کردم.....

    ????
    پاسخ

    اي خدا جون..... ممنون فاطمه جان . کامنت هات خيلي دلنشينه..