
لابراکا

باد ها ؛ نوحه خوان..
لاله ها ؛ سینه زنان حرم باغچه
بید ها ؛ دسته ی زنجیر زن..
برگ ها ؛ گریه کنان ریختند..
آسمان ؛ کرده به تن پیرهن تعزیه
طبل عزا را بنواز ای فلک
خیمه ی خورشید سوخت
از : مرحوم عمران صالحی
بوی پیراهن خونین کسی می آید..
یا حسین فاطمه

اریاب ! صدای قدمت می آید
هنگامه ی اوج ماتمت می آید
ما در تب و تاب غم تو می سوزیم
1 ماه دگر محرمت می آید..
دیدگاه
قاصدک ! هان، چه خبر آوردی؟
از کجا وز که خبر آوردی؟
خوش خبر باشی، اما ، اما
گرد بام و در من
بی ثمر میگردی..
انتظار خبری نیست مرا
نه ز یاری ، نه ز دیار و دیاری باری
برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس
برو آنجا که تو را منتظرند..
قاصدک..
در دل من همه کورند و کرند
دست بردار ازین در وطن خویش غریب
قاصد تجربههای همه تلخ
با دلم میگوید
که دروغی تو، دروغ
که فریبی تو.، فریب
قاصدک! هان، ولی ... آخر ... ای وای
راستی آیا رفتی با باد ؟
با توام، ای ! کجا رفتی ؟ ای..
راستی آیا جایی خبری هست هنوز ؟
مانده خاکستر گرمی ، جایی ؟
در اجاقی طَمعِ شعله نمیبندم ، خُردک شرری هست هنوز ؟
قاصدک..
ابرهای همه عالم شب و روز
در دلم میگریند..
از : مهدی اخوانِ ثالث
دیدگاه شما
صفحات