
لابراکا

آهای شب سیاه غم گرفته
بیا ببین ، چقدر دلم گرفته..
بیا.. که روزگاره بی مروت
گلایه هامو دست کم گرفته..
می خوام که با ترانه های فرهاد
خاطره هامو از تو پس بگیرم
بارون بیاد ، خیس بشم نفهمم
برف بیاد گوله بشم بمیرم..
دیدگاه
من تمام هستی ام را در نبرد با سرنوشت
در تهاجم با زمان ، آتش زدم کشتم..
من بهار عشق را دیدم ، ولی باور نکردم
یک کلام ، در جزوه هایم هیچ ، ننوشتم..
من زِ مقصد ها پی مقصود های پوچ افتادم
تا تمام خوب ها رفتند و خوبی ماند در یادم
من به عشق منتظر بودن ، همه صبر و قرارم رفت
بهارم رفت ، عشقم مرد ، یارم رفت..
دیدگاه شما
صفحات